خان
نویسه گردانی:
ḴAN
خان . (اِخ ) نام موضعی به اصفهان میباشد. یاقوت آرد: این کلمه عجمی الاصل است و در آن زبان اطلاق به منازلی میشود که سوداگران در راه بدان سکونت میکنند. کاروانسرای مشهور چنین است که ابواحمد محمدبن عبد کویة الخانی الاصفهانی بدانجا منسوب است ، ولی این شهرت صحیح نیست و ابواحمد منسوب به «خان لنجان » میباشد. زیرا «خان لنجان » شهر این ناحیه است . باری او مرد صالح و از بزرگان قوم بود. که به اصفهان آمد، و از اصفهانین و بغدادیین حدیث کرده و مرگش بسال 406 هَ. ق . اتفاق افتاد. (از معجم البلدان یاقوت حموی ).
واژه های همانند
۶۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
خان بالیغ. (اِخ ) ضبط دیگر خان بالغ است . رجوع به خان بالغ شود.
خان بالیق . (اِخ ) ضبط دیگر خان بالغ است . رجوع به خان بالغ شود.
خان احمدی . [ اَ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان خنج بخش مرکزی شهرستان لار، واقع در 102 هزارگزی باختری لار. این دهستان در کنار راه عمو...
خان ارمان . [ اِ ] (اِخ ) قسمت خاک سرحد بین ایران و توران . (لغت شاهنامه ٔ ولف ) ۞ .
خان ازبک . [ ن ِ اُ ب َ ] (اِخ ) یکی از پادشاهان ازبک است که در اواخر عمر سلطان ابوسعید بهادر از آلوس اردوی طلایی قصد حمله بمملکت او کرد و ا...
خان اعظم . [ ن ِ اَ ظَ ] (اِخ ) شمس الدین محمد اتگه از شعرای هندی است . صبح گلشن او را چنین یاد می کند. شمس الدین محمد اتگه متخلص به خان ...
خان اعظم . [ ن ِ اَ ظَ ] (اِخ ) میرزا عزیز کوکه خلف شمس الدین محمد اتگه است . صبح گلشن درباره ٔ او آرد:او مردی دیندار، تقوی شعار، معدلت دثار و ...
خان احمد. [ ن ِ اَ م َ ] (اِخ ) نام گردنه ای است در غرب ایران و بنام زینوئی خان احمد معروف است (زینوئی بمعنی گردنه میباشد) و خط سرحدی غر...
خان آپان . [ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کان آبها ۞ . (ازفرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ص 69). معدن آبها.
خان احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن هلوخان . وی پسر هلوخان اردلان است . احمدخان از عهد صباوت در ظل تربیت شاه عباس اول پرورده شد و چون بسن تم...