خان
نویسه گردانی:
ḴAN
خان . (اِخ ) نام موضعی به اصفهان میباشد. یاقوت آرد: این کلمه عجمی الاصل است و در آن زبان اطلاق به منازلی میشود که سوداگران در راه بدان سکونت میکنند. کاروانسرای مشهور چنین است که ابواحمد محمدبن عبد کویة الخانی الاصفهانی بدانجا منسوب است ، ولی این شهرت صحیح نیست و ابواحمد منسوب به «خان لنجان » میباشد. زیرا «خان لنجان » شهر این ناحیه است . باری او مرد صالح و از بزرگان قوم بود. که به اصفهان آمد، و از اصفهانین و بغدادیین حدیث کرده و مرگش بسال 406 هَ. ق . اتفاق افتاد. (از معجم البلدان یاقوت حموی ).
واژه های همانند
۶۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۳ ثانیه
بجدن خان . [ ب ُ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان خواشید ششتمد سبزوار در 37 هزارگزی جنوب ششتمد سکنه ٔ آن 985تن ، آب آن از قنات ، محصول آن غلات ، پن...
اسحاق خان . [ اِ] (اِخ ) وی از اواسطالناس ایل قرائی و پدر او که درملازمت یک تن از رؤسای طایفه ٔ قراتاتار [ قراتاتار طایفه ای بودند که از ت...
اسلام خان . [ اِ ] (اِخ ) سلطان شه لودی . در ایام خضرخان اسلام خان خطاب داشت ، از امرای عهد سلطان ابراهیم لودی و همایون شاه . رجوع بفهرست ت...
اسلمش خان . [ ] (اِخ ) وی مهردار ذوالقدر ۞ بود و در محاربه ٔ شاهزاده ٔ حمزه میرزا (990 هَ . ق .) با امرای تکلو شرکت داشت . (سبک شناسی ج 3 ص 2...
اکتای خان . [ اُ ک ُ ] (اِخ ) اگتای قاآن . رجوع به اگتای قاآن شود.
الجنک خان . [ ] (اِخ ) لقب قبل خان بن تومنه خان از خانان ترکستان جد سوم چنگیزخان ، که پس از مرگ تومنه خان بر تخت خانی نشست ، وی رعیت پرو...
النجه خان . [ اَ ل َ ج َ ] (اِخ ) ابن کیوک خان بن دیب باقوی بن المجنه خان بن ترک . از پادشاهان قدیم ترک که پدر دو پسر بنام تاتار و مغول بود...
خان به بین . [ ب ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهات فندرسک استرآباد است . (از رابینو در سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد بخش انگلیسی ص 82 و 128).
خان و مان . [ ن ُ ] (اِ مرکب ) ۞ خان مخفف «خانه » و مان بمعنی رخت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خانه با اثاثیه ٔ خانه با اهل خانه : خدای ت...
خان والده . [ ل ِ دَ ] (اِخ ) نام محلی است به اسلامبول که اغلب تجارایرانی در آنجا مسکن دارند. (از پاورقی ص 321 تاریخ ادبیات پروفسور ادوار...