اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خاوری

نویسه گردانی: ḴAWRY
خاوری . [ وَ ] (ص نسبی ) منسوب بخاور. || کنایه از آفتاب عالمتاب است :
هرسنگ را کز ساحری کرد و صبا میناگری
از خشت زر خاوری میناش دینار آمده .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
دیسان خاوری؛ جناح خاوری لشکر= دیسان خاوری لشکر
خاوری هروی .[ وَ ی ِ هََ رَ ] (اِخ ) نام وی میرزا محمد باقر است و پس از فتح هرات بطهران آمد و در تهران سکنی گزید در کتاب مدایح المعتمدی فض...
آهوی خاوری . [ ی ِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید.
حومه خاوری . [ م ِ وَ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای ششگانه ٔ شهرستان رفسنجان که در خاور رفسنجان واقع است . ناحیه ای است واقع در جلگه . هوای آن م...
خاوری تونی . [ وَ ی ِ ] (اِخ ) (مولانا...). از شعرای تون است و در شاعری چندان چیره دست نبوده . در تحفه ٔ سامی آمده : از شعراء تون است و در ش...
آینه ٔ خاوری . [ی ِ ن َ / ن ِ ی ِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آفتاب .
چشمه ٔ خاوری . [چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب است . (برهان ). کنایه از آفتاب باشد. (انجمن آرا). آ...
دیزمار خاوری . [ وَ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ بخش ورزقان شهرستان اهر است و از 56 آبادی تشکیل شده و مرکز دهستان آبادی اشتوبین اس...
مشگین خاوری . [ م ِ ن ِ وَ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای سه گانه ٔ بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر (خیاو) است . در خاور بخش و اغلب قراء آن در جل...
خاوری طارمی . [ وَ ی ِ رِ ] (اِخ ) رستم بن علی طارمی معروف به خاوری . صاحب رساله ای است در عروض در دو ورق و هفت فصل . (از کشف الظنون چ ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.