خبر
نویسه گردانی:
ḴBR
خبر. [ خ َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش بافت شهرستان سیرجان است که در جنوب باختری بافت واقعو بحدود زیر میباشد: شمال دهستان بلورد، خاور دهستان ده سرد، جنوب دهستان ارزوئیه ، باختر دهستان علی آباد. قسمت خاوری این دهستان کوهستانی و از آن باختری آن جلگه است . هوای آن معتدل و آب آن از چشمه سارهای رودخانه ٔ خبر و محصول آن غلات و میوه است شغل اهالی زراعت و از 31 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده که جمعیت آن 3542 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). مؤلف لغتنامه درشتی و شادابی گلابی آنجا را وصف میکند.
واژه های همانند
۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
خبر شدن . [ خ َ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خبر رسیدن . خبر رفتن . اطلاع رسیدن . مطلبی بگوش کسی رسیدن . خبردار شدن . با خبر شدن : خبر شد هم آنگه ب...
خوش خبر. [ خوَش ْ / خُش ْ خ َ ب َ ] (ص مرکب ) نویددهنده . مژده دهنده . (ناظم الاطباء). مژده ور. (یادداشت مؤلف ) : نکته ٔ روح فزا از دهن دوست بگو...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
صاحب خبر.[ ح ِ خ َ ب َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) خبرنگار. منهی . خبرگزار : باد را [ خدای تعالی ] صاحب خبر سلیمان کرد، تا هر کجا بر یک ماه راه یا بی...
خبر مسند. [ خ َ ب َ رِ م ُ ن َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خبر مسند خبری است که راویی آنرا به راوی دیگر اسناد دهد تا آنکه به نبی علیه السلام ر...
خبر واحد. [ خ َ ب َ رِ ح ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خبر واحد خبری است که آنرا یک یا دو یابیشتر نقل کرده باشند ولی بحد شهرة و تواتر نرسیده با...
خبر کاذب . [ خ َ ب َ رِ ذِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آن خبری است که از حد تواتر کمتر باشد. (از تعریفات جرجانی ) ۞ .
خبر کردن . [ خ َ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از طریق خبر کسی را مطلع کردن . خبردادن . تخبیر. (از تاج المصادر بیهقی ). تحدیث . انباء. (از متن اللغة) (ا...
خبر گفتن . [ خ َ ب َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) نقل خبر کردن . خبری را بدیگری رسانیدن . خبری بدیگری گفتن . || حدیث گفتن . نقل خبر (خبر به اصطلاح ...