اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خبی

نویسه گردانی: ḴBY
خبی ٔ. [ خ َ ] (ع ص ) پنهان کرده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (تاج العروس ) (متن اللغة) (معجم الوسیط). منه : کید خَبی ٔ؛ ای کیدخابی ٔ. (از اقرب الموارد). || پنهانی . (از منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
خبی . [ خ َ بی ی ] (ع اِ) ابوریحان بیرونی آرد: خبی آن بود که پنهان کرده آید اندر مشت . (از التفهیم ).
خبی ٔ. [ خ َ ] (اِخ )نام موضعی است بنزدیک ذی قار و در آنجا بنوبکربن وائل در واقعه ٔ ذی قار ۞ بزیان عجمان کمین کردند و وجه تسمیه ٔ آن خببی...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.