گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خت نویسه گردانی: ḴT خت . [ خ َت ت ] (ع مص ) با نیزه پشت سرهم زدن ۞ . (از متن اللغة) (اقرب الموارد)(معجم الوسیط) (تاج العروس ) (متن اللغة) (البستان ). || استحیا. || (اِ) شیئی پست . (یاقوت در معجم البلدان ) ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه واژه معنی خط آب خط آب . [ خ َطْ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از نقش آب که ثبات و بقا ندارد. (آنندراج ) : هست با خط تو خط چینیان چون خط آب هست با اقلا... خط تیغ خط تیغ. [ خ َطْ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خطی که تیغ ایجاد کند. زخم : می کرد حباب دل دشمن خط تیغت هر نقطه از آن قابل تقسیم برآمد.ظهوری ... خط دست خط دست . [ خ َطْ طِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دستخط. (یادداشت بخط مؤلف ) : زآن تا بخط دست عزیز تو اهل فضل از ذل فقر بازرهند اندرین دیار.سو... خط شب خط شب . [ خ َطْ طِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خط سیاه . خط سبز. خط ازرق . یکی از خطوط جام جم است . (برهان قاطع). || شب . (از آنندراج ) : خنج... خط سمت خط سمت . [ خ َطْ طِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نزد ارباب هیئت خطی است که دو نقطه ٔ سمت را بیکدیگر اتصال می دهد. (یادداشت بخط مؤلف ). خط ظل خط ظل . [ خ َطْ طِ ظِل ل ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) نزد ارباب هیئت خط واصل بین رأس مقیاس و رأس ظل باشد. (یادداشت بخط مؤلف ): قطر ظل ؛ خط ... خط کش پگمال خط وتر خط وتر. [ خ َطْ طِ وَ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خط مستقیمی که از یک نقطه ٔ دایره به نقطه ٔ دیگر آن وصل شود. || در مثلث قائم الزاویه ا... هف خط هف خط. تلفظِ عامیانۀ «هفت خط». هفت خط. (صفت مرکب) در فارسی امروز به معنی بدجنس و گربز و محیل است. (منبع: لغتنامۀ دهخدا) آدم دانا، حیله گر. (منبع: ... بر خط بر خط. (رایانه) الف. وضعیت یا حالت وصل بودن به رایانۀ مرکزی. (منبع: واژه نامۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی) ب. وضعیت یا حالت وصل بودن رایانۀ شخصی به فضا... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۲۵ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود