ختای . [ خ َ ] (اِخ ) نام ولایتی است بزرگ و مشهور و مشتمل است بر بلاد عظیمه و مدائن قدیمه ، دور مملکت ختای [ = خطا ] یکساله راه و در مدت سیصد سال دور آن مملکت را حصاری محکم از سنگ رخام کشیده اند و تمام کرده اند آن ولایت محدود است از طرف جنوب به چین و تنگتاش و از جانب مغرب به ترکستان و مغول و از جهت شمال به کیماک و دشت قبچان و پادشاه ختای مستقل است تا تاتارستان و مغولستان . و ترکستان و بعضی از بلاد توران در حکم اوست . نوشته اند که دوازده هزار دختر باکره در سرای اوست که چهارصد نفر از آنها صاحب منصب اند. کمال عدل در ولایت او شایع است و متاع هیچ ملک را در ولایت نخرند الا مرجان و مروارید و فیروزه و کهرباءشهر خان بالیغ از بناهای قوبلاقاآن دارالملک ختای بوده اکنون که دوصد سال است که آنرا آب خراب کرده بیش بالغ دارالملک شده و چنگیزخان را پیغمبر دانند و دنیارا قدیم و لباس زر خاصه ٔ پادشاه است . (از انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) شمس الدین سامی آرد: تعیین نام کلمه که در تواریخ و کتب ادبی اسلامی بسیار آمده مشکل است . در هر حال آن به قسمت شمالی چین نواحی منچوری ، مغولستان و ترکستان شرقی اطلاق می شده و ظاهراً قسمتی از سیبری هم تحت این عنوان می آمده . کلمه ٔ «خطا» یا «خطان » نام طایفه ای از طوایف مغول است و این طایفه در اوایل قرن چهارم هجری تحت فرمان «بولیچی آپواکی » تمام مغولستان و قسمتی از چین را تصرف کردند همین اوقات نام ختای را بهمه ٔ این ممالک وسیع اطلاق کردند و قریب دویست سال فرمانروایی نمودند سپس طایفه ٔ «بوشی » ازطوایف «مانچو» بدین سرزمین حمله برد و غالب نواحی آنرا تصرف کرد، در نتیجه یکی از منسوبان خاندان ختای بخطه ٔ «چونغاریه » که ناحیتی است در شمال غربی مغولستان رفت و دولت کوچکی در آنجا تأسیس کرد. ناحیه ٔ مزبور از جنگلهای بسیار پوشیده بود از این رو این کشور کوچک را «قره خطا» نامیدند و ضمناً همین نام را بتمام ممالک وسیع سابق الذکر اطلاق کردند و گاه کشور کوچک اخیر را تنها با نام «قره » یاد کردند. (از پاورقی برهان قاطع، ترجمه از قاموس الاعلام ترکی )
: سرای ملکت و در وی سرای پرده ٔ تو
چو باغ پر سرو از لعبتان چین و ختای .
فرخی .
پیش از خروج چنگیزخان ایشان را سری و حاکمی نبوده است و هر قبیله یا دو قبیله جدا جدا بوده اندو با یکدیگر متفق نه و دایم میان ایشان مکاوحات و مخاصمت قائم بوده و بعضی سرقة و زور و فسق و فجور را از مردانگی و یگانگی می دانسته اند و خواسته خان ختای از ایشان می خواسته است و می گرفته و پوشش از جلود کلاب . (از تاریخ جهانگشای جوینی چ قزوینی ج
1 ص
65). و قاآن بفرمود تا میان بلاد ختای و موضع مشتاة از چوب و گل دیواری کشیدند و درها برنهادند تا از مسافتی بعید شکاری بسیار بدانجا در آیند بر این شیوه شکار کنند. (از جهانگشای جوینی چ قزوینی ج
1 ص
21). فی الجمله چون آن حدود از طغاة پاک شد و تمامت قبایل لشکر او شدندایلچیان به ختای روان کردند و بعد از آن بخویشتن نیز برفت و پادشاه ختای التون خان را بکشت . (از جهانگشای جوینی چ قزوینی ج
1 ص
29). فارسیان گویند حکیم هرمس ... زمین را بهفت بخش کرده است بر سبیل هفت دایره ، یکی در میان و شش در حوالی : اول از طرف جنوب کشور هندوان است ، دویم کشور تازیان و یمن و حبش ، سیم کشور شام و مصر و مغرب ، چهارم که وسط است کشور ایران زمین ، پنجم کشور روم و فرنگ و صقلاب ، ششم کشور ترک و خزر، هفتم کشور چین و ماچین و ختای و ختن و تبت . (از نزهت القلوب چ دبیرسیاقی ص
19) جانب میان را ایسیای خرد خواندند آن ایران زمین حجاز و یمن و خزر است و جانب بیرون را ایسیای بزرگ خواندند و آن ختای و ختن و ماچین و چین و هند و سند و آن حدود است . (از نزهت القلوب چ دبیرسیاقی ص
20). و بخش زاویه ٔ مابین شرق و شمال ایشن خوانند قوم ختای و ختن راست . (از نزهت القلوب چ دبیرسیاقی ص
21).