اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ختر

نویسه گردانی: ḴTR
ختر. [ خ َ ] (ع اِ) زشت ترین غدر. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة) ۞ «لن تَمُدَّ لنا شبراً من غدر الا مددنا لک باعاً من ختر». (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
ختر. [ خ َ ] (ع مص ) مکر و غدر کردن . فریفتن . (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان عادل ) (متن اللغة) (معجم الوسیط). || خبیث و فاسد ...
ختر. [ خ َ ت َ ] (ع اِ) خَدَر که در نوشیدن دوا یا زهر پیدا شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) ۞ . خدر از نوشیدن دوا یا زهر پیدا شود و بر اثر آن ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
خطر /xatar/ ۱. آنچه مایۀ تلف شدن کسی یا چیزی است. ۲. [قدیمی] بلندی قدر و مقام؛ شرف؛ بزرگی: ◻︎ از خطر کردن بزرگی و «خطر» جویم همی / این مثل نشنیده‌ای ک...
(حالت یا وضعیتی که بیم از دست رفتن تندرستی یا آرامش «امنیت» می رود؛ یا آنچه که ممکن است نزدیک به آسیب یا نابودی باشد. https://www.cnrtl.fr/definition/...
خطر. [ خ َ ] (ع ص ) خرامنده . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || (ع اِ) گله ٔ شتران . ج ، اَخطار. || چهل شتر. ج ، اَخطار. ||...
خطر. [ خ َ ] (ع مص ) دم جنبانیدن . (منتهی الارب ). منه : خطر الفحل بذنبه خطراً؛ دم جنبانید آن گشن بچپ و راست . (منتهی الارب ) (از تاج العرو...
خطر. [ خ ِ ] (ع اِ) کمیز و سرگین که بر سرین شتر چسبیده باشد. خَطر. || گیاهی که بدان خضاب کنند. (از منتهی الارب ). ج ، اَخطار. || وسمه . ...
خطر. [ خ ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ خَطیر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
خطر. [ خ َ طِ ] (ع ص ) مردی که در رفتن تبختر کند و بردارد دستها را باری و فروگیرد آنها را باری .(از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان الع...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.