گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ختلی نویسه گردانی: ḴTLY ختلی . [ خ َ ] ۞ (ص ) فریبنده . (شرفنامه ٔ منیری ) (غیاث اللغات ) (برهان قاطع). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی ختلی ختلی . [ خ َ ] (ص نسبی ) منسوب بختل باشد که نام ولایتی است از بدخشان . (برهان قاطع). از آنجا که «ختل » و «ختلان » یک نقطه است . (حواشی چها... ختلی ختلی . [ خ َ ] (ص نسبی ، اِ) اسبی که از ختل آورند. (از برهان قاطع). اسبی که از ختلانش آرند. (شرفنامه ٔ منیری ). اسب خوب . (غیاث اللغات ) : ... ختلی خرام ختلی خرام . [ خ َ خ َ ] (ص مرکب ) آنکه مانند اسب ختلی خرامد. (از ناظم الاطباء) : همان ختلی خرام خسروانی . نظامی .تکاور سمندان ختلی خرام همه ... حره ٔ ختلی حره ٔ ختلی . [ ح ُرْ رَ ی ِ خ ُت ْ ت َ ] (اِخ ) لقب خواهر محمود و عمه ٔ مسعود و محمد غزنوی است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 70، 116، 205 و چ فیاض ص... ابوالفضل ختلی ابوالفضل ختلی . [ اَ ب ُ ف َ ل ِ خ ُ ت ْ ت َ ] (اِخ ) محمدبن حسن . یکی از مشایخ صوفیه . از مردم ختل ماوراءالنهر. او بقرن چهارم در خراسان معرو... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود