اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ختم

نویسه گردانی: ḴTM
ختم . [ خ َ ] (ع مص ) مهر کردن چیزی . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (از منتهی الارب ). || پوشانیدن دهان ظرف غذا یا شراب بگل یا موم تا نه از آن چیزی خارج شود و نه بدان چیزی داخل . منه : لیسقون من رحیق مختوم . (از معجم الوسیط). ۞ || مهر کردن نامه . امضاء کردن نامه با انگشتری . (از اقرب الموارد) ۞ (متن اللغة) (معجم الوسیط). منه : ختم الکتاب و علی الکتاب . || مهر نهادن بر دل کسی تا فهم نکند بچیز و بر نیاید از آن چیزی . (از منتهی الارب ) (متن اللغة) (معجم الوسیط) ۞ : ختم اﷲ علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوة. (قرآن 7/2). || رسیدن به آخر چیزی (از منتهی الارب ). و چون : هذاالمرهم ... دواء «نافعاً»... فی ختم الجراحات و ادمالها. (ابن البیطار). || تمام گردانیدن و تمام خواندن آن . (از منتهی الارب ) (متن اللغة) (اقرب الموارد). منه : ختم الکتاب و نحوه . || تمام گردانیدن . و خواندن همه ٔ قرآن . (دهار) (زوزنی ): ختم القرآن . || بستن در خود بر دیگری . اعراض کردن . رو نشان ندادن . (از معجم الوسیط). منه : ختم بابه علی فلان ؛ ای اعرض عنه . (از متن اللغة). || برگزیدن کسی بر دیگری . برکشیدن . در خانه خود بر دیگری گشودن . منه : ختم بابه له ؛ ای آثره علی غیره . (از معجم الوسیط) (متن اللغة). || آب نخستین بکشت دادن . اولین آب بزراعت دادن . پس از تخم افکندن اولین آب به روی کشت بستن . (از معجم الوسیط)(متن اللغة). منه : ختم الزرع . ۞ || گرد آوردن زنبوران اندک موم رقیق تراز موم لانه و مالیدن وی بر لانه . (از منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
ختم . [ خ َ ] (ع اِ) انگوین . (از مهذب الاسماء). انگبین . || دهانه های انگبین . (از منتهی الارب )(متن اللغة) (معجم الوسیط). || مُهر. ج ، ختوم ...
ختم . [ خ َ ت َ ] (ع اِ) مهر. انگشتری . (از منتهی الارب ) (متن اللغة).
ختم . [ خ ُ ت ُ ] (ع اِ) ج ِ خِتام که جای پیوند مفاصل اسب است . (از منتهی الارب ) (متن اللغة) (معجم الوسیط). || ج ِ خِتام و آن گلی است ک...
ختم . [ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربنان بخش زرند کرمان واقع در 52 هزارگزی شمال خاوری زرند و هشتهزارگزی خاور راه مالرو زرند- راور. این ...
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: اَغْر (پهلوی) آئیس (اوستایی: آئیثیَ) ویرام (سنسکریت)
این واژه تازى (اربى) ست و سپارش مى شود بجاى آن از واژه هاى اَغْرْ Aqr یا اَگْرْ Agr (در پهلوى ختم ، پایان ، نهایت ، فرجام) ، پایان ، فَرْژَفت Farjaft ...
ختم شدن . [ خ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بفرجام رسیدن . به انتها رسیدن . پایان یافتن . تمام گشتن : در این ایام شد ختم سخن بر نامه ٔ صائب مسلم بو...
طین ختم . [ ن ِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )گِل مهر. گِل سرخ . و رجوع به غیاث ذیل ختام و ختامه و همین لغت نامه ذیل لک و لاک و طین مخت...
ختم الملک . [ خ َ مُل ْ م َ ل ِ ] (ع اِ مرکب ) طین مختوم . گل مختوم . خواتیم الملک . رجوع به طین مختوم شود.
ختم السنه . [ خ َ مُس ْ س َ ن َ ] (ع اِ مرکب ) روز آخر سال . روز پایان سال . روزی که در آن روز سال تمام میشود. آخرین روز اسفند در سالهای شمسی...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.