خدع
نویسه گردانی:
ḴDʽ
خدع . [ خ َ دَ ] (ع اِ) اژدهای مکار. اژدهای حیله گر. اژدهای نیرنگ زن . اژدهای فریب ده . (از منتهی الارب ) (از قاموس ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
واژه های همانند
۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
دولت خدا. [ دَ / دُو ل َ خ ُ ] (ص مرکب ) صاحب نعمت و سعادت . (یادداشت مؤلف ). دولتمند و توانگر. (ناظم الاطباء). صاحب دولت . (از انجمن آرا) (آن...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
خدا واژه ای پارسی و حافظ عربی است که پسوند ی به آن افزوده شده است. همتای پارسی این است: مالاوایی mālāvāi (کردی) ***فانکو آدینات 09163657861
گیهان خدا. [ گ َ / گ ِ خ ُ ] (اِ مرکب ) خدای گیهان . خدای گیتی . خداوند عالم . دارنده ٔ جهان . || (اِخ ) باری تعالی : ولیکن به نیروی گیهان خدا...
کنایه از رحمت پروردگار و در امید دادن به کسی استفاده می شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
خدا گرفتن . [ خ ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) بعذاب و لعن خدا دچار شدن . بعذاب الهی گرفتار شدن . بدبخت شدن . بدآوردن . کارها موافق مراد نیامدن . بغ...
خدا گرفته . [ خ ُ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) گرفته ٔ خداوند. آن کس که خدای از او ستده باشد و مراد از آن کسی است که ببلای بد دچار آمده ...
خانه ٔ خدا. [ ن َ / ن ِی ِ خ ُ ] (اِخ ) کعبه . مسجد الحرام . (ناظم الاطباء).