گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خذع نویسه گردانی: ḴḎʽ خذع . [ خ ِ ذَ ] (ع ص ) متفرق ، منه : هم ذهبوا خِذَع َ و مِذَع َ ۞ ؛ رفتند پراگنده و متفرق . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی خذع خذع . [ خ َ ] (ع مص ) بریدن وریزه کردن هر چیزی که صلابت ندارد. ۞ (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بریدن و ریزه ریزه کردن گوشت . (ا... خزع خزع . [ خ َ ] (ع مص ) واپس ایستادن . (از تاج المصادر بیهقی ). تخلف کردن از یاران . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). || ب... خذا خذا. [ خ َ ] (ع مص )سست و کوفته گردیدن گوش و از بیخ گوش رو بصورت افتادن آن و آن در اسب و خر و خرگوش است و این یا از حیث خلقت است یا ا... خذا خذا. [ خ ُ ] (اِ) خدا. رب . (ناظم الاطباء). خضع خضع. [ خ ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اخضع و خضعاء . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). خضع خضع. [ خ ُ ض ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ خاضع و خضوع . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). خضع خضع. [ خ َ ض َ ] (ع مص ) راضی گردیدن بخواری . منه : خضع الرجل خضعاً. || گردن کج کردن اسب و شتر. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان ا... خظا خظا. [ خ ُ ] (ع مص ) آگنده شدن گوشت و پر گردیدن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). خذاء خذاء. [ خ َ ] (ع حامص ) فروتنی نمودن و منقاد کسی شدن . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از متن اللغة). مصادر دیگر آن : خذه . خذوء. خذاء خذاء. [ خ َ ] (ع اِمص ) سبکی و سستی شنوایی . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود