اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خراسان

نویسه گردانی: ḴRʼSAN
خراسان . [ خ ُ ] (اِ) مشرق است که در مقابل مغرب باشد. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ) (مفاتیح ) :
از خراسان برد مه طاووس وش
سوی خاور میخرامد شاد و خوش .

رودکی .


مهر دیدم بامدادان چون شتافت
از خراسان سوی خاور می شتافت .

رودکی .


|| خورشید. (از شرفنامه ٔ منیری ) :
اگر بر جنابت نه جامی گرفت
خور آسان خراسان کجا می گرفت .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
خراسان . [ خ ُ ] (اِخ ) در اساطیر قدیم ما نام شهرها را غالباً نام شخص سازنده ٔ آن می شمردند و مستوفی آرد: خراسان پسر عالم و عالم پسر سام است...
خراسان . [ خ ُ ] (اِخ ) خراسان در زبان قدیم ۞ فارسی بمعنی خاور زمین است . این اسم در اوائل قرون وسطی بطور کلی بر تمام ایالات اسلامی ک...
خراسان . [ خ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار. واقع در 12هزارگزی جنوب خاوری نجف آباد کنار راه مالرو نجف آباد به شیرکش . ای...
خُراسان بخشی از ایران بزرگ و از دوران ساسانیان نامی سنتی و کلی برای اشاره به نواحی شرقی ایران است و نام آن از دوران ساسانیان در ایران مرسوم شد. ساسانی...
روزنامهٔ خراسان قدیمی‌تری روزنامه محلی ایران است که اکنون با 63 سال سابقه به صورت سراسری منتشر می‌شود.[۱] تأسیس نخستین شمارهٔ روزنامه خراسان در ...
ام خراسان .[ اُم ْ م ِ خ ُ ] (اِخ ) لقب شهر مرو است . (المرصع).
باب خراسان . [ ب ِ خ ُ ] (اِخ ) یکی از چهار دروازه ٔ باروی بغداد بسوی مشرق که مستظهر باﷲ احمدبن المقتدرساخت و چون خلافت به مستظهر باﷲ احمدب...
جاحظ خراسان . [ ح ِ ظِ خ ُ ] (اِخ ) ابوزید احمدبن سهل بلخی (234 -322 هَ .ق .). حکیم و عالم معروفی بود که در بلخ میزیست . و اشعار زیر را در رث...
شاه خراسان . [ هَِ خ ُ ] (اِخ ) لقبی است که شیعیان ایران امام هشتم (ع ) را داده اند.
خراسان پشته . [ خ ُ پ ُ ت َ ] (اِخ ) دهی است جزء بلوک طارش دهستان اشکور پائین بخش رودسر شهرستان لاهیجان . واقع در 48هزارگزی جنوب رودسر و 5هز...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
ناشناس
۱۳۹۶/۰۵/۱۸
0
0

فخرالدین اسعد گرگانی فرموده است: «زبان پهلوی هر کام شناسد خوراسان آن بود کز وی خور آسد خور آسد پهلوی باشد خود آید عراق و پارس را خور زو بر آید» خراسان=خور+اس+ان(پسوند مکان). آسیدن، آنچنان که فخرالدین اسعد صرف نموده فعلی است که در فارسی دری امروز کاربرد
ندارد، اما در کُردی به صورت مصدر /هه‌ڵسان/ به معنای برخاستن کاربرد دارد؛ پیشوند /هه‌ڵ/ معنای /فرا/ دارد و بالا آمدن را نشان می دهد. بن /اسا/ همچنان محفوظ مانده و مصدرساز /ان/ بدان افزوده شده است. خراسان یعنی محل طلوع خورشید.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.