اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خرم

نویسه گردانی: ḴRM
خرم . [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) پهلوان . نام یکی از فرماندهان بزمان شاه شجاع و امیر مبارزالدین از سلسله ٔ آل مظفر. رجوع به ص 171، 218، 214 تاریخ عصر حافظ ج 1 و ص 701، 712 و 721 تاریخ گزیده چ لیدن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
خرم . [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) نام یکی از پادشاهان آل بابر در هندوستان است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
خرم . [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش کوهپایه ٔ شهرستان اصفهان ، واقع در 35هزارگزی جنوب باختری کوهپایه و 25هزارگزی جن...
خرم . [ خ ِ رِ ] (اِخ ) دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل واقع در 37هزارگزی جنوب مقری کلا، مرکز بخش بندپی . کوهستانی سردسیر. آب از شکراله رو...
خرم . [ خ ُرْ رَ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش کوهپایه ٔشهرستان اصفهان واقع در 35هزارگزی جنوب خاوری آخوره . آب آن از چشمه . مح...
خرم . [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالاسرخ بخش کدکن ، سر راه مالرو عمومی کدکن برباطسنگ . این ده در دامنه ٔ کوه قرار دارد با آب و ...
به کسر خ و سکون ر. آب بینی. مف. خلم به گویش کازرونی(ع.ش)
خرم دژ. [ خ ُرْ رَ دِ ] (اِخ ) نام دیگر قلعه سحر است . رجوع به قلعه سحر شود.
خرم دل . [ خ ُرْ رَ دِ ](ص مرکب ) مشعوف . خوشدل . (ناظم الاطباء) : نشست از بر تخت پرمایه سام ابا زال خرم دل و شادکام . فردوسی .زواره فرامرز و ...
خرم دلی . [ خ ُرْ رَ دِ] (حامص مرکب ) دلشادی . مشعوفی . خوشدلی : ندانستند جز شادی شماری نه جز خرم دلی دیدند کاری . نظامی .زمین بوسه دادند بر شک...
خرم ده . [ خ ُرْ رَ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش شاهین دژ شهرستان مراغه ، واقع در یک هزاروپانصدگزی شمال شاهین دژ. این دهکده د...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۳ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.