اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خرم بهار

نویسه گردانی: ḴRM BHAR
خرم بهار. [ خ ُرْ رَ ب َ ] (اِ مرکب ) بهار سرسبز. بهارباطراوت . کنایه از طراوت و سرسبزی است :
بیاراست بزمی چو خرم بهار
ز بس شادمانی گو نامدار.

فردوسی .


چو دستان که پروردگار من است
تهمتن که خرم بهار من است .

فردوسی .


بیاراست او را چو خرم بهار
فرستاد در شب بر شهریار.

فردوسی .


ز روی او که بد خرم بهاری
شد آن آتشکده چون لاله زاری .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
خرم بهار. [ خ ُرْ رَ ب َ ] (اِخ ) نام محلی بوده است . (ناظم الاطباء) : نهادندسر سوی خرم بهارسپهدار و آن لشکر نامدار.فردوسی .رسیدم ببلخ و بخرم ...
خرم آباد بهار. [ خ ُرْ رَ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد واقع در 5هزارگزی شمال مشهد و دوهزارگزی باختر مالرو عمومی ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.