خسرو
نویسه گردانی:
ḴSRW
خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) ابن فیروزه . نام یکی از امرای طبرستان است . او و اسپهبد هروسندان با سید حسن بن قاسم بیعت کردند و علم مخالفت با ناصرالحق برافراشتند سید حسن بن قاسم بجانب آمل بازگشت و بعظمت هر چه تمامتر در عیدگاه آن بلده نزول اجلال کرد و چون ناصرکبیر بر ما فی الضمیر او اطلاع یافت بجانب پایدشت فرار کرد ولی سید حسن او را گرفت و در قلعه ٔ لاریجان محبوسش کرد و بعد بر اثر الحاح لیلی بن نعمان که حاکم ساری از جانب ناصرالحق بود، از زندان آزاد شد. (از حبیب السیر جزء 4 از ج 2 ص 412).
واژه های همانند
۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
خسرو انوشیروان . [خ ُ رَ / رُو اَ شیر ] (اِخ ) همان انوشیروان پادشاه ساسانی است . رجوع به انوشیروان پادشاه ساسانی شود.
خسرو سریر چهارم . [ خ ُ رَ / رُ وِس َ رِ چ َ / چ ِ رُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خسرو چهارم سریر. کنایه از آفتاب است که در فلک چهارم است .
خسرو هشتم بهشت . [ خ ُ رَ / رُ وِ هََ ت ُ ب ِهَِ ] (اِخ ) اشاره به حضرت رسول صلوات اﷲ علیه و آله است . (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری ) (آنند...
خسرو چهارم سریر. [ خ ُ رَ / رُ وِ چ َ / چ ِ رُ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است به اعتبار فلک چهارم . (برهان قاطع). خسرو سریر...
خسرو اقلیم چهارم . [ خ ُ رَ / رُ وِ اِ م ِ چ َ / چ ِ رُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایت از آفتاب عالمتاب است . (از برهان قاطع) (آنندراج ).
اندرز خسرو کواتان . [ اَ دَ زِ خ ُ رَ / رُو ک َ ] (اِخ ) رساله ای است بزبان پهلوی شامل قریب 380 کلمه ، محتوی اندرزهای منسوب به خسرو انوشروان...
جعفرآباد خسرو بیک . [ ج َ ف َ دِ خ ُ رُ ب ِ ] (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان بزچلو بخش وفس شهرستان اراک در پانزده هزارگزی باختر کمیجان . سکنه ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
در کتب ایرانی و عربی در مورد بازپرسی و محاکمهٔ انقلابی خسرو پرویز (در سال ۶۲۸ میلادی) به تفصیل سخن رفتهاست. اصل نامه به زبان پهلوی در دست نیست، ولی ا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.