خسرو
نویسه گردانی:
ḴSRW
خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) ابن فیروزه . نام یکی از امرای طبرستان است . او و اسپهبد هروسندان با سید حسن بن قاسم بیعت کردند و علم مخالفت با ناصرالحق برافراشتند سید حسن بن قاسم بجانب آمل بازگشت و بعظمت هر چه تمامتر در عیدگاه آن بلده نزول اجلال کرد و چون ناصرکبیر بر ما فی الضمیر او اطلاع یافت بجانب پایدشت فرار کرد ولی سید حسن او را گرفت و در قلعه ٔ لاریجان محبوسش کرد و بعد بر اثر الحاح لیلی بن نعمان که حاکم ساری از جانب ناصرالحق بود، از زندان آزاد شد. (از حبیب السیر جزء 4 از ج 2 ص 412).
واژه های همانند
۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
امامزاده ای که در روستای شکرک ( از توابع بخش ارم - شهرستان دشتستان - استان بوشهر ) مدفون است.
خسرو سوم . [ خ ُرَ / رُ وِ س ِوْ وُ ] (اِخ ) وی پسر ورزدات پادشاه اشکانی ارمنستان است که از سال 379 تا 392 م . سلطنت کرد. پسر او تیگران پس ...
خم خسرو. [ خ ُ م ِ خ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خزل شهرستان نهاوند، دارای 182 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات دیمی و توتون و ...
خسرو اول . [ خ ُ رَ / رُ وِ اَوْ وَ ] (اِخ ) خسرو انوشیروان . انوشیروان پادشاه ساسانی . (از مزدیسنا ص 204،222، 227). رجوع به انوشیروان پادشاه س...
خسرو دوم . [ خ ُ رَ / رُ وِ دُوْ وُ ] (اِخ ) پسر تیرداد پادشاه اشکانی ارمنستان که از 325 تا 327 م . پادشاهی کرد. (از تاریخ ایران باستان مشیرالد...
خسروگرجی . [ خ ُ رَ / رُ وِ گ ُ ] (اِخ ) وی از غلامان مملوک حاجی ابراهیم خان اعتضادالدوله شیرازی بود و بعد از فتنه ٔ آن ایام چندی بملازمت ا...
خسرو خاور. [ خ ُ رَ / رُ وِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید است . (از برهان قاطع).آفتاب . مهر. هور. (یادداشت بخط مؤلف ) : خوشم آمد...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
رزم خسرو. [ رَ م ِ خ ُ رَ / رُو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح موسیقی ) نام پرده یا لحنی . (یادداشت مؤلف ) : بدان روی آتش بسی دختران یک...
زیب خسرو.[ خ ُ رَ ] (اِخ ) شهری که نوشیروان آن را بنا کرد. (از فهرست ولف ). نام شهری است که نوشیروان به صورت انطاکیه ساخت . (یادداشت بخ...