اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خشت

نویسه گردانی: ḴŠT
خشت . [ خ ِ ] (اِخ ) بلوکی است میانه ٔ مغرب و شمال شیراز. از گرمسیرات فارس است ،درازی آن از جمیله تا بیکرزی هشت فرسنگ ، پهنای آن از رودک تا سیاه منصور باز هشت فرسنگ است . شکار آن بزو پازن و قوچ و میش کوهی و آهو و کبک و تیهو و دراج و کبوتر و بلدرچین و در زمستان چاخرق و هوبره و کلنگ ، زراعتش گندم و جو و پنبه و شلتوک و کنجد و تنباکوو قلیلی خشخاش ، آبش از رودخانه ٔ شاپور. بساتین آن بیشترش نخلستان است . انار و مرکبات کمی یافت شود و این بلوک محدود است از جانب مشرق بنواحی کازرون و از سمت شمال بماهور میلاتی و از طرف مغرب بناحیه ٔ شبانکاره و دشتستان و قصبه این بلوک را نیز خشت گویند و بیست و هفت فرسنگ از شیراز دور افتاده است . بیشتر خانه های خشت از چوب کنده ٔ نخل و برگ و شاخه ٔ نخل است و شماره آنها از چهارصد درب خانه بیشتر است و این بلوک مشتمل بر بیست و پنج ده آباد است . (از فارسنامه ٔ ناصری ): خشت و کمارج دو شهراند در میان قهستان گرمسیر بغایت و درختان خرما بسیار باشد اما هیچ میوه ٔ دیگر نباشد و آب روان دارد اما گرم و ناخوش باشد و غله ٔ آنجا بعضی بخس است و بعضی باریاب و مردم آنجا بیشترین سلاحور و دزد باشند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 143). رجوع به نزهةالقلوب حمداﷲ مستوفی ص 225 و 128 شود ۞ . در فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 این ناحیه چنین تعریف شده است : خشت نام یکی از بخشهای چهارگانه شهرستان کازرون است و حدود و مشخصات آن بدینقرار است : از شمال و شمال باختری محدود است به شهرستان بهبهان و از شمال خاوری بخش هلیان و ممسنی و از خاور بخش مرکزی و از باختر بخش دیلم و از جنوب بخش برازجان و گاه از شهرستان بوشهر، این بخش در جنوب باختری شهرستان واقع و آب و هوای آن گرم می باشد، آب مشروبی و زراعتی آن از رودخانه ٔ شاپور و چشمه سار و قنات و چاه است و بعضی از مزارع این بخش نیز که واقع در قسمت شمالی است از رودخانه ٔ زهره استفاده می کند.
محصولات این بخش عبارتند از:غلات و خرما و تنباکو و جزئی کنجد و برنج و پنبه . شغل اهالی زراعت و کسب و باغبانی است و از صنایع دستی معموله قالی و شالبافی می باشد. این بخش از سه دهستان بنام خشت ماهور و میلاتی و کمارج تشکیل یافته و مجموع قراء و قصبات آن 58 می باشد. مرکز بخش قصبه ٔ کنار تخته است که در کنار شوسه ٔ شیراز به کازرون و بوشهر واقع گردیده است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
خشت . [ خ ِ ] (اِ) آجر خام و ناپخته ۞ . (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). پاره ای گل که آن را در قالبی ریزند و چون شکل قالب بخود گرفت ق...
خشت . [ خ ِ ] (اِخ ) نام دهستان حومه ٔ بخش خشت شهرستان کازرون است بحدود زیر: شمال کوه کارده ، جنوب ارتفاعات تکاب ، خاور کوه لارآویز، جنوب ...
خشت . [ خ ِ ] (اِخ ) مرکز دهستان خشت بخش خشت شهرستان کازرون واقع در هفت هزارگزی شمال باختری کنار تخته و خاور کوه تکاب ، این دهکده در جلگ...
خشت . [ خ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کبود گنبد بخش کلات شهرستان دره گز واقع در 5 هزارگزی باختر کبودگنبد. این ده در دامنه ٔ کوه قرار دارد ب...
خشت . [ خ ِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان اشکنان بخش گاوبندی شهرستان لار واقع در پنجاه و چهار هزارگزی خاور گاوبندی . این دهکده در جلگه قرار دا...
خشت:نیزه کوچک
خشت خشت . [ خ ِ خ ِ ] (اِ صوت ) خش خش و آن صوت کاغذ و جامه و غیر آن است : خشت خشت موش در گوشش رسیدخفت مردی شهوتش کلی رمید.مولوی (مثنوی )...
خشت پز. [ خ ِ پ َ ] (نف مرکب ) آجرپز. آنکه آجر می سازد : بینئی چون تنور خشت پزان دهنی چون تغار رنگرزان .نظامی .
خش خشت . [ خ ِ خ ِ ] (اِ صوت ) بمعنی خشت خشت است که صدای ورق کاغذ و جامه و آواز شلوار نوپوشیده باشد و جز آن . (از برهان قاطع) : که فرومرد ا...
خشت کار. [ خ ِ ] (ص مرکب ) استاد بنایی که کار آن بنا کردن با خشت خام است . (از ناظم الاطباء).
« قبلی صفحه ۱ از ۶ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.