خشت
نویسه گردانی:
ḴŠT
خشت . [ خ ِ ] (اِخ ) نام دهستان حومه ٔ بخش خشت شهرستان کازرون است بحدود زیر: شمال کوه کارده ، جنوب ارتفاعات تکاب ، خاور کوه لارآویز، جنوب خاوری کوه ملاخشتی ، این دهستان تقریباً درجنوب خاوری بخش بین کتلهای معروف ملو در شمال و رودک در جنوب واقع و رودخانه ٔ شاپور از وسط و رودخانه ٔ دالکی از جنوب آن جاری است . شوسه شیراز به بوشهر از وسط این دهستان می گذرد. هوای آن گرم و آب مشروب و زراعتی از رودخانه ٔ شاپور و چشمه و چاه تأمین می گردد.محصولات عبارتند از: غلات و خرما و جزئی برنج و تنباکو و پنبه و کنجد و شغل اهالی زراعت و باغبانی ، این ناحیه از 28 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و قراء مهم آن عبارتند از: خشت که مرکز دهستان است و کنار تخته و گوری گاه و خواجه جمالی و بورکی بالا و نعمت آباد.
واژه های همانند
۵۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
خشت . [ خ ِ ] (اِ) آجر خام و ناپخته ۞ . (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). پاره ای گل که آن را در قالبی ریزند و چون شکل قالب بخود گرفت ق...
خشت . [ خ ِ ] (اِخ ) بلوکی است میانه ٔ مغرب و شمال شیراز. از گرمسیرات فارس است ،درازی آن از جمیله تا بیکرزی هشت فرسنگ ، پهنای آن از رودک ...
خشت . [ خ ِ ] (اِخ ) مرکز دهستان خشت بخش خشت شهرستان کازرون واقع در هفت هزارگزی شمال باختری کنار تخته و خاور کوه تکاب ، این دهکده در جلگ...
خشت . [ خ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کبود گنبد بخش کلات شهرستان دره گز واقع در 5 هزارگزی باختر کبودگنبد. این ده در دامنه ٔ کوه قرار دارد ب...
خشت . [ خ ِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان اشکنان بخش گاوبندی شهرستان لار واقع در پنجاه و چهار هزارگزی خاور گاوبندی . این دهکده در جلگه قرار دا...
خشت خشت . [ خ ِ خ ِ ] (اِ صوت ) خش خش و آن صوت کاغذ و جامه و غیر آن است : خشت خشت موش در گوشش رسیدخفت مردی شهوتش کلی رمید.مولوی (مثنوی )...
خشت پز. [ خ ِ پ َ ] (نف مرکب ) آجرپز. آنکه آجر می سازد : بینئی چون تنور خشت پزان دهنی چون تغار رنگرزان .نظامی .
خش خشت . [ خ ِ خ ِ ] (اِ صوت ) بمعنی خشت خشت است که صدای ورق کاغذ و جامه و آواز شلوار نوپوشیده باشد و جز آن . (از برهان قاطع) : که فرومرد ا...
خشت کار. [ خ ِ ] (ص مرکب ) استاد بنایی که کار آن بنا کردن با خشت خام است . (از ناظم الاطباء).