خط
نویسه گردانی:
ḴṬ
خط. [ خ َطط / خ ِطط ] (اِخ ) نام موضعی است ببحرین که نیزه های خوب بدانجا منسوب است . (یادداشت بخط مؤلف ) : و بر اردشیر که دارالملک کرمانست او بنا کرد و اهواز و خوزستان و شهریست خره نام از موصل و شهری ببحرین که آنرا خط خوانند و نیزه ٔ خطی از آنجا خیزد. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ) و جزایر از ایشان بستد و به جزیره ٔ خط بیرون آمد کی نیزه های خطی از آنجا آرند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ). || بستنگاه کشتی است ببحرین . رماح خطیه منسوب است به آن بدان جهت که در آنجا آنرا می فروشند نه آنکه منبت نیزه هاست . (منتهی الارب ).
- رماح خطیة ؛ نیزه های منسوب به خط که از نیزه های بسیار خوب بوده است . رجوع به «خط» در این لغت نامه شود.
- نیزه ٔ خطی ؛ نیزه منسوب به خط. رمح خطی .
واژه های همانند
۲۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
چوب خط. [ خ َ ] (اِ مرکب ) قطعه چوبی که بر آن هر دفعه که از کسی چیزی به نسیه خرند خطی یا بریدگی پدید آرند، تا گاه محاسبه آن خطوط و بریدگی...
خط اشک . [ خ َطْ طِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام خط پنجم است از جام جمشید و آنرا خط خطر گویند. (برهان قاطع).
خط افق . [ خ َطْ طِ اُ ف ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دایره ٔ افق . (آنندراج ). رجوع به افق در این لغت نامه شود : برنگ خط افق تا زمین شود یکسا...
خط آهن . [ خ َطْ طِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) راه آهن . مسیری فراهم آمده از دو خط ساخته شده از آهن که بموازات هم قرار دارند و بروی آن و...
خط اول . [ خ َطْ طِ اَوْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرف اول از حروف که الف باشد. || عرش . || مکه ٔ معظمه . (ناظم الاطباء) (برهان قاطع).
خط قائم . [ خ َطْ طِ ءِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خطی است که پس از تقاطع با صفحه یا خطی زاویه ٔ قائمه میسازد.
خط قاطع. [ خ َطْ طِ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خطی که ببرد و قطع کند یک جزء از دایره را. (ناظم الاطباء). || هر خطی که صفحه یا جسم یا خطی...
خط کردن . [ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مخطط کردن . اثر گذاردن : ارض مشطبه ؛ زمین که در آن سیل اندک خط کرده باشد. (منتهی الارب ).- بخطکردن ؛ اص...
خط سیاه . [ خ َطْ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خط شب . خط ازرق . خط سبز. خط چهارم از هفت خط جام جم را گویند. (از ناظم الاطباء) : بجام عشق تو می...
خط عارض . [ خ َطْ طِ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) محاسنی که تازه بر چهره خوبرویان سبز شده باشد. (ناظم الاطباء).