اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خطاء

نویسه گردانی: ḴṬAʼ
خطاء. [ خ ِ ] (ع اِ) ج ِ خَطوَة. (منتهی الارب ). رجوع به خطوه در این لغت نامه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
خطاء. [ خ َطْ طا ] (ع ص ) آنکه پیوسته خطا می کند. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
خطاء. [ خ َ ] (ع ص ، اِ) ناراست . نقیض صواب . || گناه بی قصد. (منتهی الارب ).
قتل خطاء. [ ق َل ِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چون آنکه کسی پرنده ای را مثلاً هدف قرار دهد ولی تیرش به خطا رود و انسانی را بکشد چنین قت...
درست پنداشتن آنچه (کار، اندیشه، گمان) نادرست است و برعکس؛ به صورت آگاهانه یا ناخودآگاه، یا از روی دانایی یا نادانی. (https://www.cnrtl.fr/definition/e...
خطا. [ خ ُ ] (ع اِ) ج ِ خُطوَة و خَطوَة. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
خطا. [ خ ِ / خ َ ] (از ع ، اِ) سهو و اشتباه . (ناظم الاطباء). نقیض صواب . (یادداشت بخط مؤلف ) : گرت سوی نخجیر کردن هواست گر از خانه نخجیر گیری...
خطا. [ خ َ ] (اِخ ) نام شهریست از ترکستان . زمین مشکخیز منسوب به خوبرویان و شاهدان . (از شرفنامه ٔ منیری ). ختا. رجوع به ختا در این لغت نامه ...
خطا. [ خ ِ ] (اِخ ) نام یک کوه و یا یک زمینی است در سراة. (از معجم البلدان ).
خطا. [ خ ُ ] (اِخ ) نام جائیست در بین کوفه و شام . (معجم البلدان ).
ختاء. [ خ َت ْءْ ] (ع مص ) باز ایستانیدن کسی از کار. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کف . (از اقرب الموارد) (تاج العروس ) (متن اللغة) (لسان ال...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.