گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خطائی نویسه گردانی: ḴṬAʼY خطائی . [ خ َ ] (اِ) قسمی پارچه بوده است :از ابریسک و کمخای خطائی . نظامی قاری .|| قسمی سوسن . || قسمی خشت پخته بزرگتر از آجر متداول . (یادداشت بخط مؤلف ). این قالب و اندازه برای آجر امروز دیگر متداول نیست . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی خطائی خطائی . [ خ َ ] (ع اِ) ج ِ خطیئة. خطایا. (منتهی الارب ). رجوع به خطایا شود. خطائی خطائی . [ خ َ ] (اِخ ) رجوع به اسماعیل صفوی شود. خطائی خطائی . [ خ َ ] (اِخ ) مولانازاده . از جمله کسانی است که بر شرح مفتاح سیدشریف حاشیه نگاشته . (یادداشت بخط مؤلف ). خطائی خطائی . [ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه شهرستان مهاباد. دارای 383 تن سکنه است . محصول آنجا غلات ، چغندر، توتون و حبوبا... خطائی بچه خطائی بچه . [ خ َ ب َ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) بچه ٔ اهل خطا. کنایه از بچه ٔ زیبا و خوبروست : تو خطائی بچه ای از تو خطا نیست عجب کآنکه از اهل صوا... حب خطائی حب خطائی . [ ح َب ْ ب ِ خ َ ] (ع اِ مرکب ) دند است که به هندی جمال کوته و حپال کوته نامند. چای خطائی چای خطائی . [ خ َ ](اِ مرکب ) نباتی است ساقش زیاده بر دو ذرع و سرخ و برگش مایل به بنفشی گرم باعتدال و تر و ملین و منضج و مقوی هاضمه و... کاغذ خطائی این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. جدوار خطائی جدوار خطائی .[ ج َدْ رِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکنوع از جدوار که رنگ آن بنفش زند و از قسم دیگر آن که هندی باشد بهتر است . (از بحر الج... خیری خطائی خیری خطائی . [ ی ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوع سیاه خیری است و در مداوا کمتر مستعمل است . رجوع به خیری شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود