خطاب
نویسه گردانی:
ḴṬAB
خطاب . [ خ َطْ طا ] (اِخ ) ابن ابی القاسم قره حصاری . وی یکی از شراح کنزالدقائق عبداﷲبن احمد است که علاوه بر آن منظومه ٔ نسفی را نیز در دو جلد شرح کرده است . او بقرن هشتم هجری میزیست .
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
شیرین خطاب . [ خ ِ ] (ص مرکب )شیرین سخن . شیرین بیان . (یادداشت مؤلف ) : ز بالای منبر چو گویا شودزبان خطیبان شیرین خطاب .سوزنی .رجوع به مترادف...
عمر بن خطاب (به عربی: ابو حفص عمر بن الخطاب بن نفیل بن عبد العزی) که در میان اهل تسنن به عمر فاروق نیز معروف است، از صحابه محمد و از قدرتمندترین خلیفه...
صومعه ٔ خطاب . [ ص َ م َ ع َ ی ِ خ َطْ طا ] (اِخ ) دهی است از دهستان ملایعقوب بخش مرکزی شهرستان سراب ، واقع در 14 هزارگزی جنوب خاوری سراب و...
عتاب و خطاب . [ ع ِ ب ُ خ ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) سرزنش . ملامت . تندی در سخن . رجوع به عتاب شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
حصن بنی خطاب . [ ح ِ ن ِ ب َ خ َطْ طا ] (اِخ ) حصنی به اسپانیا. (حلل سندسیه ج 2 ص 160).
خط آب . [ خ َطْ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از نقش آب که ثبات و بقا ندارد. (آنندراج ) : هست با خط تو خط چینیان چون خط آب هست با اقلا...