اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خطء

نویسه گردانی: ḴṬʼ
خطء. [ خ ِ ] (ع مص ) گناه کردن بقصد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس )(از لسان العرب ). || گناه کردن . منه : خطی ٔفی ذنبه ؛ براه خطا رفت بقصد و یا بدون قصد. (منتهی الارب ). || (اِ) گناه بعمد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
خط کبک . [ خ َطْطِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خطوطی که بر پر و بال کبک می باشد و خوانا نیست . (آنندراج ) : خط کبک است بر بال کبوترنامه ٔ ر...
خط سبز. [ خ َطْ طِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خطی که تازه از رخسار خوبان برآمده باشد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خ...
خط دهر. [ خ َطْ طِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خط زمانه . کنایه از روزگار : نتوان در خط دهر خط وفایافتن نتوان بر نقش آب نقش قلم ساختن .خاقان...
خط راه . [ خ َطْ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ خط جواز. گذرنامه . || پروانه راهداری . (ناظم الاطباء).
خط ریش . [ خ َطْ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عِذار. (منتهی الارب ) (یادداشت بخط مؤلف ).
خط زدن . [ خ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) بروی نوشته ای خط کشیدن برای ابطال آن .
خط تیغ. [ خ َطْ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خطی که تیغ ایجاد کند. زخم : می کرد حباب دل دشمن خط تیغت هر نقطه از آن قابل تقسیم برآمد.ظهوری ...
خط جام . [ خ َطْ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خطهایی که در جام جم است و در غیر این نیز می آید. (آنندراج ) : باده ۞ مشک است و زعفران در ج...
خط جدی . [ خ َطْ طِ ج َدْی ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دائره ٔ رأس الجدی . (از ناظم الاطباء).
خط جلی . [ خ َطْ طِ ج َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوشته ای که حروف آن آشکار و خوانا بود. || خط ریحان . (ناظم الاطباء).
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۲۵ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.