خلق
نویسه گردانی:
ḴLQ
خلق . [ خ َ ل َ ] (ع مص ) کهنه شدن جامه . || نرم و تابان گردیدن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
واژه های همانند
۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
خلق آتشین . [ خ ُ ق ِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از غضب و تندی مزاج مردم است . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
خلق محمدی . [ خ ُ ق ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) کنایه از خلق خوش . (یادداشت بخط مؤلف ).
خلق الساعة. [خ َ ق ُس ْ سا ع َ ] (ع ص مرکب ) دفعةً موجود شده . قدما گمان می کردند که بعضی حشرات خلق الساعة یعنی بی وسائل تناسل دفعه موجود می...
بهترین خلق . [ ب ِ ت َ ن ِ خ َ ] (اِخ ) کنایه از حضرت رسالت مآب صلی اﷲ علیه و آله و سلم . (آنندراج ). حضرت پیغمبر، خاتم النبیین صلی اﷲ علیه ...
انگشت نمای خلق. (اصطلاح فارسی) شخص رسوا را گویند؛ شخصی که به دلیلی بصورت منفی زبانزد مردم گشته است.
توضیح: این اصطلاح عملِ نشان دادنِ شخصی رسوا با...
گزین خلق دنیا. [ گ ُ ن ِ خ َ ق ِ دُ] (اِخ ) برگزیده ٔ مخلوقات . پیغمبر (ص ) : برگزین از کارها پاکیزگی و خوی نیک کز همه دنیاگزین خلق دنیا این ...
نظریه خلق الساعه یا پیدایش خودبخودی ماده زنده از ماده ی غیر زنده. ردی نخستین کسی بود که نظریه خلقالساعه (ایجاد خود به خود) را رد کرد. بعدها پاستور ب...
در پوستین یا بهپوستین کسی افتادن یا رفتن ؛ بد او گفتن . غیبت او کردن . او را هجا گفتن. در غیاب او بدی وی گفتن. مرطلة. اطاله ٔ لسان: تو نیز اگر بخفتی ...