در پوستین خلق افتادن
نویسه گردانی:
DR PWSTYN ḴLQ ʼFTADN
در پوستین یا بهپوستین کسی افتادن یا رفتن ؛ بد او گفتن . غیبت او کردن . او را هجا گفتن. در غیاب او بدی وی گفتن. مرطلة. اطاله ٔ لسان: تو نیز اگر بخفتی بِه که در پوستین خلق افتی. (گلستان ). مردکی خشک مغز را دیدم رفته در پوستین صاحب جاه. سعدی. اگر پارسایان خلوت نشین بهعیبش فتادند در پوستین. سعدی.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.