اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خلوت کردن

نویسه گردانی: ḴLWT KRDN
خلوت کردن . [ خ َل ْ وَک َ دَ ] (مص مرکب ) پرداختن جای از کسی :
گفت ای شه خلوتی کن خانه را
دور کن هم خویش و هم بیگانه را.

مولوی .


- خلوت کردن با کسی ؛ با او تنها شدن .
|| عزلت گزیدن و اغیار بیرون کردن و به خیال خود مشغول شدن . (ناظم الاطباء). || خالی کردن . (یادداشت بخط مؤلف ). || هم بستر شدن . مجامعت کردن . (یادداشت بخط مؤلف ). چون : شوهر با زن خود خلوت کرد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.