اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خمول

نویسه گردانی: ḴMWL
خمول . [ خ ُ ] (ع مص ) گمنام و بیقدر گردیدن . || نهان گردیدن صوت و ذکر کسی . منه : خمل ذکره و صوته . || مبتلا گردیدن به درد خمال . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (ازلسان العرب ). این فعل بصیغه ٔ مجهول استعمال میشود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
خمول . [ خ ُ ] (ع اِمص ) گمنامی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) : ماسزا داریم که منزلتی .... و بدین خمول و انحطاط راضی نباش...
خمود و خمول . [خ ُ دُ خ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) پژمرده بودن . سست بودن . بیحال بودن . (یادداشت بخط مؤلف ). || گمنام بودن . بی شهرت بودن ....
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
مصطفی فرخفال
۱۳۹۲/۰۲/۲۹ Iran
0
1

چو ناقصان همه شهرت طلب شدند کمال
بهین مقام ز گمنامى و خمولى چیست


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.