خوار
نویسه گردانی:
ḴWAR
خوار. [ خ َوْ وا ] (ع ص ) ضعیف . سست . نرم از مردم و از هر چیزی . ج ، خور. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : فرس خوارالعنان ؛ اسب سهل المعطف بسیار دو. (منتهی الارب ). || رقیق الحس از شتران . || (اِ) آهن . || سنگ آتش زنه . ج ، خوارات . || مرد نساب . (منتهی الارب ). || رنگ شتر بین خاکی و قرمزی . (از صبح الاعشی ).
واژه های همانند
۲۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
رانت خوار. الف. یک شخص دلال مسلک. شخصی که منبع درآمدش خرید و فروش اموال و اجسام می باشد و از اینرو سهمش در اقتصاد جامعه اش بر اساس تولید کالاهای سودمن...
هرزه خوار. [ هََ زَ / زِ خوا / خا ] (نف مرکب ) پرخور. بدخوراک . کسی که بدون رعایت تناسب و نظم غذا میخورد : چون تنور ازنار نخوت هرزه خوار و تیز...
هسته خوار. [ هََ ت َ / ت ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) باکتری های مخصوصی است که انگل هسته ٔ آمیب ها می شوند. آمیب هایی که به این بیماری دچار شوند...
آدمی که گوشت نخورد و خوردن گوشت جانوران را برای انسان زیان آور بداند.
پاچه خوار. املاءِ ناصحیح «پاچه خار».
به موجوداتى گفته مى شود که ذرات معلق در هوا یا آب را گرفته و وارد بدن خود مى کنند
رانت خوار. یک شخص دلال مسلک، شخصی که منبع درآمدش خرید و فروش اموال و اجسام می باشد و از اینرو سهمش در اقتصاد جامعه اش بر اساس تولید کالاهای سودمند نمی...
خوارکردن . [ خوا / خا ک َ دَ ] (مص مرکب ) تخفیف کردن . بی ارزش کردن . (یادداشت مؤلف ). اذلال . اخزاء. تأبیس . استذلال . اهانت . توهین . تذلیل . ...