اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خواری

نویسه گردانی: ḴWARY
خواری . [ خوا / خا ] (ص نسبی )منسوب به خوار که شهری است در هیجده فرسخی ری و جمعی از علماء به این خاک منسوبند. (از انساب سمعانی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
خواری . [ خوا / خا ] (حامص ) پریشانی . حقارت . پستی .(ناظم الاطباء). ذُل ّ. ذِلّت . هَوان . هَون . مَذَلّت .ذِلْذِل . ذِلْذِلة. مقابل عز. خزی . حُقْ...
بیش خواری . [ خوا/خا ] (حامص مرکب ) عمل بیش خوار. گلوبندگی . اکولی : عجب نیست گر جانْت خوار است و حیران چو تن مست و خفته ست از بیش خواری .نا...
تنه خواری . [ ت َ ن َ / ن ِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) کنایه از شکنجه و عذاب . (آنندراج ). کاهش تن کردن از باعث غم و اندوه ، و در بهار عجم بمعنی...
خواری بخش . [ خوا / خا ب َ] (نف مرکب ) مُهین . اهانت کننده . (یادداشت مؤلف ).
شکم خواری . [ ش ِ ک َ خوا / خا ] (حامص مرکب ) گرسنگی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || پرخواری . پرخوری . شکم بارگی : چو قرص گرم فلک دید گل دهن...
طبل خواری .[ طَ خوا / خا ] (حامص مرکب ) مفت خواری : چون به انبازیست دنیا برقرارهر کسی کاری گزیند زِ افتقارطبل خواری در میانه شرط نیست راه سُ...
کاج خواری . [ خوا / خا ] (حامص مرکب ) سیلی خواری : بدان تا کاج خواری پیشه گیردچو شاگردان پذیرد زخم استاد.سوزنی .
ملخ خواری . [ م َ ل َ خوا / خا ] (حامص مرکب ) تنگی و قحطی که از آمدن ملخ پدید می آید. (ناظم الاطباء).
نمک خواری . [ ن َ م َخوا / خا ] (حامص مرکب ) نان و نمک دیگری را خوردن . (فرهنگ فارسی معین ). نمک خوارگی . نمک پروردگی . || با هم نان و نمک ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی صفحه ۱ از ۶ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.