خود
نویسه گردانی:
ḴWD
خود. [ خ َ ] (ع ص ، اِ) زن جوان نیک خلقت نازک اندام . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (اقرب الموارد). ج ، خود، خودات .
واژه های همانند
۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
تحریک خود با دست یا یک شیء که به ارضای جنسی منجر شود. درمردان با خروج مایع منی همراه است. جلق زدن ، استمنا. کنایه از کار هنرمند یا مولفی است که به نظر...
از خود شدن . [ اَ خوَدْ/ خُدْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از خود رفتن : ز خود شدم ز خیال پر از صفا ای دل بگفتمش که زهی خوبی خدا ای دل .مولوی .
این ترکیب، پارسی ـ عربی است. خود واژه ای پارسی و ارضا عربی است و پارسی جایگزین این است: سوکرویس: sukravis (سنسکریت: sukravisreŝti) خود ارضایی باعث می ...
خودفراموشی. به معنای مثبت خویشتن خویش گذاشتن. منیت و رعونت فرو گذاردن. فداکاری در راه دیگران. منافع خلق و رضای خدا بر نفع خویش مقدم داشتن. فراموش کردن...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
خود انگیخته. خود جنبانیده، خود بلندشده، خود افراخته شده، و یا خود بر پا شده ( با افزودن خود به معانی داده شده در لغتنامه دهخدا برای انگیخته ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.