خود کردن
نویسه گردانی:
ḴWD KRDN
خود کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کلاه خود بر سر گذاردن . کنایه از مسلح شدن است .
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
خود کردن . [ خوَدْ / خُدْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کار خود بدون مشورت دیگری کردن . عملی که خود شخص انجام دهد : خود کردن و جرم دوستان دیدن رسمی ...
خود جمله کردن . [ خوَدْ / خُدْ ج ُ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خود را کسی انگاشتن و بفکر خود کار کردن : چون حاجب ... در این میانه سقط شد پس...