اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوزان

نویسه گردانی: ḴWZʼN
خوزان . [ خو ] (اِخ ) نام شهری است در خوزستان . (انجمن آرای ناصری ) :
به خوزان بردوی را دایگانش
که آنجا بود جای و خان و مانش .

(ویس و رامین ).


بدایه بود رامین هم بخوزان
گه و بی گه بروی دوست پویان .

(ویس و رامین ).


شدند از راه نزد ویس شادان
زخوزان آوریدندش بخوران .

(ویس و رامین ).


مرا درشهر خوزان مهربانی است
که باغ خاص شه را پاسبانی است .

عطار (از انجمن آرای ناصری ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
خوزان . [ ] (اِخ ) نام پهلوانی معروف است که خوزان اصفهان آبادکرده ٔ اوست . (انجمن آرای ناصری ). در آنندراج آمده : پهلوانی بوده است از ا...
خوزان . [ ] (اِخ ) نام قریتی است از قراء اصفهان مرکز ماربین . (یادداشت بخطمؤلف ). صاحب انجمن آرای ناصری میگوید این ناحیت آبادکرده ٔ خوزا...
خوزان . [ ] (اِخ ) نام قریتی است به هرات . (یادداشت بخط مؤلف ) (از منتهی الارب ).
خوزان . [ ] (اِخ ) نام قریتی است بنواحی پنج دیه . (یادداشت بخط مؤلف ).
خوزان . [ ] (اِخ ) شهری است به خراسان قدیم . (حدود العالم ص 57).
خوذان . [ خ َ ] (ع اِ) خدم ، منه : خوذان الناس ؛ خدم مردم . (منتهی الارب ): ذهب فلان فی خوذان الخامل ؛ بدرجه ٔ فروتر از اهل فضل واقع شد فلان...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.