خو کردن . [ خ َ
/ خُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) وجین کردن . بیرون کردن گیاهان خودرو و هرز از غله زار و غیره . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خو شود
: کنون روز ارجاسب را نو کنیم
بطبع جوان باغ را خو کنیم .
اسدی .
باغ سنت به ابر نو کرده
هر چه خود رسته بود خو کرده .
سنائی .