خیر
نویسه گردانی:
ḴYR
خیر. [ ] (اِخ ) شهرکی است به ناحیت پارس آبادان و با کشت وبرز بسیار از پسا. (حدود العالم ). نام ناحیه ٔ شمالی اصطهبانات است که میانه شمال و مغرب اصطهبانات در او افتاده است . (از فارسنامه ٔ ناصری ). نام یکی از دهستانهای بخش اصطهبانات شهرستان فساست . بحدود و مشخصات زیر شمال : دریاچه ٔ بختگان ، جنوب : دهستان حومه ٔ اصطهبانات ، خاور: دهستان رستاق نی ریز، باختر: دهستان رونیز و جنگل . آب مشروب و زراعی آن از چشمه و قنات است .و از شانزده آبادی و مزرعه تشکیل یافته است جمعیت آن در حدود 3500 نفر و قراء مهم آن عبارت است از ماه فرخان ، سهل آباد، استجرد، میان ده ، محمدآباد. این دهستان را ماه فرخان نیز گویند. ایل شاهسون در این دهستان تخته قاپوشده اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
واژه های همانند
۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
خیره خیر. [ رَ / رِ ] (ق مرکب ) سرگردان . متحیر. پریشان . حیران . (یادداشت مؤلف ) : ز لشکر بر شاه شد خیره خیرکمان را بزه کرد و یک چوبه تیر. فر...
نه خیر. [ ن َ خ َ / خ ِ ] (ق مرکب ) نخیر. نه . خیر. لا. (یادداشت مؤلف ).
بی خیر. [ خ َ / خ ِ ] (ص مرکب ) لاطایل . عوق . (یادداشت بخط مؤلف ). بیهوده . بی فایده که در آن خوبی و نیکی و خیر نیست : گرچه بی خیر است گیتی...
این دو واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
آدیواچ (سنسکریت)
ناجیاس (سنسکریت: ناجیاسی)
ذکر خیر. به نیکی از کسی یا چیزی یاد کردن. ستایش و تمجید کسی. نکو گفتن. او بدی گوید و چنان داند من نکو گویم و چنین دانم. خاقانی. //////////////////////...
ده خیر. [ دِه ْ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان غار بخش ری شهرستان تهران . واقع در 7هزارگزی شمال ری . آب آن از قنات تأمین می شود.سکنه ٔ آ...
ده خیر. [ دِه ْ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشت بسطام بخش قلعه ٔ نو. واقع در 5هزارگزی باختری شوسه ٔشاهرود به گرگان دارای 167 تن سکنه ا...
گله خیر. [ گ َ ل َ / ل ِ / گ َل ْ ل َ/ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش صومای شهرستان ارومیه که در 11500گزی شمال خاوری هشتیان و 4...
خیر و شر. [ خ َ / خ ِ رُ ش َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نیک و بد. خوب و بد. بد و نابد. بهنجار و نابهنجار.
خیر واژه ای عربی و خواه (خواهنده) پسوندی پارسی است؛ همتای پارسی این ترکیب عربی - پارسی، این است: نکامگ nekāmag (مانوی)*** فانکو آدینات 09163657861