اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خیز کردن

نویسه گردانی: ḴYZ KRDN
خیز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خیز برداشتن . به تندی جهیدن و بلند شدن :
از آن گرمی ز شه پرهیز کردی
ز پیش شه بتندی خیز کردی .

نظامی .


روشنی بر دفتر چارم بریز
کافتاب از چرخ چارم کرد خیز.

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
پاشنه خیز کردن .[ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (پاشنه خیز کردن اسپ ) با زخم پاشنه یا مهمیز برانگیختن او را : دل روشن راد را تیز کردمر آن بار...
نشست و خیز کردن . [ ن ِ ش َ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نشست و خاست کردن . معاشرت کردن . رفت و آمدداشتن . هم نشینی کردن : گفتند چرا بزرگ شمابا گ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.