دائره کشیدن . [ ءِ رَ
/ رِ ک َ
/ ک ِ دَ ] (مص مرکب ) رسم کردن دائره . حلقه کشیدن . رسم کردن خطی گرد که همه ٔ نقاط آن از مرکز بیک فاصله باشد
: ز خط کشید رخت گرد خویش دائره ای
فغان که رهزن دلها حصار پیدا کرد.
صائب .
صاحب آنندراج گوید:دائره کشیدن و ساختن آن است که سایلی برای خود یا غیری بجهت فراهم آوردن زری کاغذی گیرد و در آن شکل دائره ای کشد و بنام هر یکی چیزی بنویسد یا از دهنده بنویساند که به او رساند و این را در عرف هند چندا گویند
: در بزم زمانه بی نوایم ای کاش
مطرب ز برای من کشد دائره ای .
محمد قلی سلیم .
کشیده دائره صدره ز طوق قمری سرو
رعونت از قد موزون او گدائی کرد.
محسن تأثیر.
یک لب لعل کی از بوسه کندسیر مرا
بهر من دائره ای کاش نکویان بکشند.
وحید.