دایره کشیدن . [ ی ِ رَ
/ رِ ک َ د ] (مص مرکب ) خطی گرد کشیدن . صورت دائره رسم کردن . || شکل دایره بر کاغذ و جز آن احداث کردن . || رسم کردن دایره ای بر صفحه ای و نوشتن اسامی عده ای بر دور آن و استعانت جستن از کمک فقیری یا دستیاری در امر خیر دیگری در بالای آن .
-
دایره برای فلان کشیدن ؛ گردنامه و نامه ٔ توزیع او را ترتیب دادن . گردبرگرد آن نوشتن یا جمع کردن مالی برای فقیری . دائره ای کشیدن و اسامی عده ای از اغنیا را نوشتن تا بی تصور تقدم وتأخر هر کدام مبلغی را تعهد کنند. برای فقیری اعانه جمع کردن
: یک لب لعل کی از بوسه مرا سیر کند
بهر من دایره ای کاش نکویان بکشند.
وحید.
رجوع به دایره درین معنی شود. || برآوردن و نواختن دایره ، ساز معروف . بیت زیر شاهد این معنی و موهم معنی قبل است
: در بزم زمانه بی نوایم ، ای کاش
مطرب ز برای من کشد دایره ای .
سلیم .
کشید دایره صد ره ز طوق قمری سرو
رعونت از قد موزون او گدائی کرد.
تأثیر.