دائمی
نویسه گردانی:
DʼʼMY
دائمی . [ ءِ می ی ] (ص نسبی ) منسوب به دائم . پیوسته . مدام .
- عقد دائمی ؛ مقابل عقد منقطع : بعقد دائمی و نکاح همیشگی درآوردم موکله ٔ خود را بموکل شما...
- غیردائمی ؛ منقطع. ناپایدار که پیوسته نباشد. مقابل دائمی .
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
دائمی . [ ءِ می ی ] (اِخ )مولانا دائمی از استرآباد است و این مطلع از اوست :آن پری را که زگلبرگ قبا در بر اوست هر طرف بند قبا نیست که بال و ...
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: همیشگی (دری) نشاکو noŝāku (سغدی: noŝaku)***فانکو آدینات 09163657861
حرکت دائمی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ءِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکت ابدی . حرکت دائم ، مانند حرکت افلاک در هیئت بطلمیوس و حرکت درونی اتم در فیز...
دایمی . [ ی ِ ] (ص نسبی ) منسوب به دایم . همیشگی .همیشه . مدام . پیوسته . دائمی و رجوع به دائمی شود.