گفتگو درباره واژه گزارش تخلف دائمی نویسه گردانی: DʼʼMY دائمی . [ ءِ می ی ] (اِخ )مولانا دائمی از استرآباد است و این مطلع از اوست :آن پری را که زگلبرگ قبا در بر اوست هر طرف بند قبا نیست که بال و پر اوست .(ترجمه ٔ مجالس النفائس ص 86). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی دائمی دائمی . [ ءِ می ی ] (ص نسبی ) منسوب به دائم . پیوسته . مدام .- عقد دائمی ؛ مقابل عقد منقطع : بعقد دائمی و نکاح همیشگی درآوردم موکله ٔ خود ... دائمی همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: همیشگی (دری) نشاکو noŝāku (سغدی: noŝaku)***فانکو آدینات 09163657861 حرکت دائمی حرکت دائمی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ءِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکت ابدی . حرکت دائم ، مانند حرکت افلاک در هیئت بطلمیوس و حرکت درونی اتم در فیز... دایمی دایمی . [ ی ِ ] (ص نسبی ) منسوب به دایم . همیشگی .همیشه . مدام . پیوسته . دائمی و رجوع به دائمی شود. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود