اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

داج

نویسه گردانی: DʼJ
داج . [ داج ج ] (ع ص ، اِ) ۞ صاحب اقرب الموارد گوید: الداج فی الاصل اسم فاعل ثم استعمله العرب للجمع کما استعملو الحاج . خر و اشتر بکرایه دهنده . (منتهی الارب ).مکاریان . مکاری . (برهان ). || خربندگان و پیادگان شحنه و بازرگانان . (از شرح قاموس ). سوداگران . تاجران . || اعوان . (منتهی الارب ). مددکاران . || تابعان حاج . (آنندراج ). الدّاج اتباع ُ للحاج کالخدم الارض ؛ ای یدبون و یسعون فی السفر. (اقرب الموارد). الذین یتبعون الحاج ؛ ای الغلمان . (مهذب السماء). و منه الحدیث ، هؤلاءالدّاج و لیسوا بالحاج . (منتهی الارب ). ج ، داجون و داجه . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
داج . (ع ص ) ۞ تاریکی شب . (برهان ). سیاهی شب . (شرفنامه ٔ). شب تاریک . (برهان ). شب بسیارتاریک . داجی . تاریک (دهار). شب سخت سیاه از تاریک...
داج . [ جِن ْ ] (ع ص ) ۞ عیش ٌ داج ، عیش ٌ رغید. (اقرب الموارد). یقال انه لفی عیش داج کأنه یُراد به الخفض و الدعة. (منتهی الارب ). داجی ...
دأج . [ دَ ] (ع مص ) سخت به دم درکشیدن آب را. || اندک اندک خوردن . (از لغات اضدادست ). (آنندراج ). || ذبح کردن . || پاره کردن مشک ...
دعج . [دَ ع َ ] (ع مص ) نیک سیاه شدن سیاهی چشم در فراخی آن ، یا نیک سیاه شدن سیاهی چشم در نیک سپیدی آن . (از منتهی الارب ). سخت سیاه ...
دعج . [ دُ ] (ع ص ) ج ِ أدعج و دَعجاء. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به ادعج و دعجاء شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.