میمنت دار. [ م َ / م ِ م َ ن َ ] (نف مرکب ) دارای شگون . مبارک . دارای برکت . دارای یمن .
ناخوش دار. [ خوَش ْ / خُش ْ ] (نف مرکب ) در تداول ، که بیماردار است . که بیمارداری می کند. که پرستاری بیماری بعهده ٔ اوست .
نوبتی دار. [ ن َ / نُو ب َ ] (نف مرکب ) دربان بارگاه و خیمه ٔ بزرگ . (ناظم الاطباء). نگهبان خیمه . (آنندراج ). پاسبان . محافظ. نگهبان . کشیکچی :...
نیابت دار. [ ب َ ] (نف مرکب ) نایب . قائم مقام . (ناظم الاطباء). که در امری بجای دیگری نیابت و اقدام کند. خلف و جانشین : چاه داری در بن چ...
علوفه دار. فرهنگ پهلوی، فرهنگ واژه باب ابوالقاسم پرتو
نام صنف مشاورین در زمان هخامنشیان بوده است که به درباریان مشاوره می دادند.
درزبان گیلکی به تیرهای برق از جنس چوب گفته می شد