۴۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
لعل دار. [ ل َ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ لعل . || دارنده ٔ لبان لعل رنگ : نشسته لعل داران قصب پوش قصب بر ماه بسته لعل بر گوش .نظامی .
لبه دار. [ ل َ ب َ / ب ِ ] (نف مرکب ) دارای لبه . بالبه .- کلاه لبه دار ؛ دارای آفتاب گردان . ۞
گنه دار. [ گ َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد که در 48 هزارگزی باختر مهاباد و 9 هزارگزی خاورشوسه ٔ خانه به...
گنه دار. [ گ َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد که در 27500 هزارگزی جنوب مهاباد به سردشت واقع شده است . ه...
گنه دار. [ گ َ ن َ ] (اِخ )دهی است از دهستان منگور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد که در 48 هزارگزی جنوب باختری مهاباد و 39500 گزی باختر شوسه ٔ مه...
گرم دار. [ گ ُ ] (نف مرکب ) غم خوار : گرمدارانت ترا گوری کنندکشکشانت در تگ گور افکنند. مولوی (مثنوی ).رجوع به گُرم شود.
کرم دار. [ ک َ رَ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ کرم . که صاحب کرم است : کرم داران عالم را درم نیست درم داران عالم را کرم نیست ۞ .سعدی .
کعب دار. [ ک َ ] (نف مرکب ) دارای کعب و کعب در ظرفها حلقه مانندی است متصل به تحت ظرف و غیر از پایه ٔ آن است و بدان ظرف راست بر زمین قر...
کله دار. [ ک َل ْ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) در تداول عامه ، آدم مدبر و تیزهوش و فطن و سریعالانتقال وبا ذوق و ادراک . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالز...
کله دار. [ ک ُ ل َه ْ ] (نف مرکب ) کنایه از پادشاه جبار است . (برهان ) (آنندراج ). پادشاه جبار و غالب و پیروز. (ناظم الاطباء). پادشاه صاحب جاه...