اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

داستان راندن

نویسه گردانی: DʼSTAN RʼNDN
داستان راندن . [ دَ ] (مص مرکب ) قصه کردن . حکایت کردن . حدیث کردن . گفتگو کردن :
فرستاد کس بخردان را بخواند
بسی داستان پیش ایشان براند.

فردوسی .


همی راند با هر کسی داستان
شدند اندر آن کار همداستان .

فردوسی .


ورجمیل از دل نبودی طالب حسن وجمال
کافرم گر نیز راندی از بُثَیْنه داستان .

قاآنی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.