اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

داغ چیدن

نویسه گردانی: DʼḠ CYDN
داغ چیدن . [ دَ ] (مص مرکب )پهلوی هم قرار دادن نشان و علامت داغ . چندین نشان داغ نزدیک هم پیدا آوردن . داغ بر هم چیدن :
کند سینه ٔ خویش را پهن باغ
که چیند بر آن نعل رخش تو داغ .

ظهوری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
داغ بر هم چیدن . [ ب َ هََ دَ ] (مص مرکب ) داغ چیدن . مردف كردن و پیاپی آوردن دردها و حسرتهای درونی : ز بس داغ تو بر هم چیده ام در سینه ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.