گفتگو درباره واژه گزارش تخلف دایماً نویسه گردانی: DʼYMA دایماً. [ ی ِ م َن ْ ] (ع ق ) دائماً. بطور پیوسته . همیشه . مدام . علی الدوام همه وقت : دایماً یکسان نماند حال دوران غم مخور. حافظ.و دایماً درویشان و دوستان بواسطه ٔ قدم شریف ایشان می آمدند. (انیس الطالبین نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ص 134). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی دائماً دائماً. [ ءِ مَن ْ ] (ع ق ) دائم . همیشه . پیوسته . مدام . (آنندراج ) : و دائماً از آن زمان که توجه بخدمت ایشان کردم در خاطر من این بود که ... دائما همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: نشاکیا noŝākyā (سغدی) همواره hamvāre، پیوسته peyvaste، همیشه hamiŝe، همیشگان hamiŝagān (دری)***فانکو آدینات 0916... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود