دچار شدن . [ دُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تلاقی . ملاقی شدن . برخوردن . بهم رسیدن . تصادم . ناگهان بهم رسیدن . برخوردن به ناموافقی یا امر ناملایمی : تیاس موضعی است و در آن موضع لشکر بنوعمرو با لشکر بنوسعد دچار شد و غالب آمد. (منتهی الارب )
: گر شود مرد ره به چاه دچار
به که گردد به قرض خواه چار.
مکتبی .
|| مبتلا شدن . گرفتار گشتن . مبتلی گشتن . ابتلاء: تفضیح : دچار فضیحت شدن .