دح
نویسه گردانی:
DḤ
دح . [ دَح ح ] (ع مص ) پهن کردن چیزی در زمین .(منتهی الارب ). چیزی در زیر خاک کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || آرمیدن با زن . گرد آمدن با زن .(از منتهی الارب ). || گردنی زدن . (منتهی الارب ). قفا زدن . || یقال دحاً محاً؛ ای دعها معها. (منتهی الارب ). || دح الطعام بطنه ؛ ملأه حتی یسترسل الی اسفل . (از اقرب الموارد). || دح فی الثری بیتاً؛ وسعه . (از منتهی الارب ).
واژه های همانند
۷۸۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۵ ثانیه
ده نوسررشته دار. [ دِه ْ ن َ س َ رِ ت َ / ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور. واقع در 12هزارگزی جنوب نیشابور....
ده نوحاجی بی بی . [ دِه ْ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت . واقع در 31هزارگزی جنوب خاوری سبزواران . دارای ...
ده میرزا گل محمد. [ دِه ْ گ ُ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در هفت هزارگزی باختری ده دوست محمد. سکنه ٔ...
ده شاه اسماعیل . [ دِه ْ اِ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 9هزارگزی شمال باختر ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 100 تن . آ...
ده عباس جهان تیغ. [ دِه ْ ع َب ْ با ج َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 12هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد. سکنه ٔ آ...
ده نورمحمدباغبان . [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در هفت هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد. دار...
حسن آباد ده زمین . [ ح َ س َ دِ دِ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زمج بخش ششتمد شهرستان سبزوار در شش هزارگزی خاور ششتمد و نه هزارگزی خاور شوسه ...
عباس آباد ده نو. [ ع َب ْ با دِ دِه ْ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برج اکرم بخش فهرج شهرستان بم . واقع در 6 هزارگزی باختر فهرج ، کنار شوسه...
قلعه ده خانجان . [ ق َ ع َ دِه ْ ] (اِخ )دهی است از دهستان دینور بخش شهرستان کرمانشاهان و فعلاً مخروبه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ...
نوجه ده شجاعیان . [ ن َ ج ِ دِ هَِ ش ُ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان کلیبر بخش کلیبر شهرستان اهر، در 3500گزی شمال کلیبر و 3500گزی جاده ٔ کلیبر به...