درآمد
نویسه گردانی:
DRʼAMD
درآمد. [ دَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرکن بخش فلاورجان شهرستان اصفهان ، واقع در 17هزارگزی جنوب خاوری فلاورجان و 37هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ مبارکه به اصفهان . با 165 تن سکنه . آب آن از زاینده رود و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
درآمد. [ دَ م َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) درآمدن . داخل شدن . دخول : آنکه گردانیده است هر مدتی را نوشته ای و هر کاری را دری و هر درآم...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
پیش درآمد. [ دَ م َ ] (ن مف مرکب ) مقدمه . || (مص مرکب مرخم ، اِ مص مرکب ) پیش درآمدن . اقدام . (منتهی الارب ). || اصطلاح موسیقی ) قطعه ای ...
تازه درآمد. [ زَ / زِ دَ م َ ](ن مف مرکب ) نوظهور. مد نو. نومدشده . جدیدالاختراع .
خانه درآمد. [ن َ / ن ِ دَ م َ ] (ن مف مرکب ) چیزی که نو نیست و خانه داری آنرا از پیش داشته و سپس فروخته است . مستعمل .
پیشدرآمد فُرمی ضربی در موسیقی ایرانی است که قبل از درآمد یک دستگاه یا آواز اجرا میشود و به همین دلیل پیشدرآمد خوانده میشود. پیشدرآمد معمولاً در ا...
ورودvorud معنی ۱. به جایی درآمدن؛ داخل شدن. ۲. شروع شدن. ۳. [قدیمی] به آبشخور وارد شدن. مترادف دخول، رسید، مدخل، وصول برابر پارسی اندررفت، راهیابی، در...