اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

درء

نویسه گردانی: DRʼ
درء. [ دَرْءْ ] (ع اِ) کجی و کجی نیزه و مانند آن . (منتهی الارب ). خمیدگی و کجی در نیزه و مانند آن ، و گویند: بئر ذات درء؛ یعنی چاهی که انحنا داشته باشد. (از اقرب الموارد). || آنچه ازکوه برافتد. (منتهی الارب ). آنچه از دل کوه افتد. || حد و مرز هر چیزی ، چه بوسیله ٔ آن ابهام دور می شود. || حجم غده ای است در ماده شتر. (از اقرب الموارد). || جاءالسیل دَرْءً و دُرْءً؛ آمد توجبه و سیل از شهری دور و یا از جایی که معلوم نباشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۳ ثانیه
بجای چیزی ، برابر با چیزی ... در بعضی موارد "به ازای" چیزی هم گفته شده است.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
حسن قوی در. [ ح َ س َ ن ِ دَ ] (اِخ ) ابن علی خلیلی (1204 - 1262 هَ . ق .). از فرزندان عبداﷲ غزوانی مغربی است ، و پدرش در قدس خلیل سکونت گزی...
قلعه ٔبی در. [ ق َ ع َ ی ِ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از زن بکر. (مجموعه ٔ مترادفات ) : خویش را بهر چه وابسته به دختر کردن نفس را بندی...
درنماز آمدن . [ دَ ن َ م َ دَ ] (مص مرکب ) تعظیم کردن . سجده کردن . رجوع به این ترکیب ذیل نماز شود.
در دستی شاه . [ ] (اِخ ) (دروازه ٔ...) یکی از ده دروازه ٔ شهرتبریز بوده است . رجوع به نزهةالقلوب ج 3 ص 76 شود.
در دم گرفتن . [ دَ دَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب )به دهان گرفتن . به دم گرفتن . || خوردن .
راماذان در. [ دَ ] (اِخ ) قریه ای است از طسوج ساوه طسوج جبل . (تاریخ قم ص 118).
ناظر در سرای . [ ظِ رِ دَ رِ س َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نویسنده ای که بر در سرای پادشاهان نشیند تا هرکدام از نوکران که به چاکری حاضر نشون...
حرکت در کیف . [ ح َ رَ ک َ دَ ک َ / ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یکی از چهار نوع حرکت در اَعراض به اصطلاح فلسفه ٔ قدیم . در مقابل حرکت در ا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.